.دلم به خاطر تو ، دم به دم بهانه میگیرد بهانه بهر تو این دل ، خود سرانه میگیرد چو طفل ساده که جوید ستاره را درشب هوای وصل تو را ، کود کانه میگیرد....... شکست آئینه وار از فراق و کس نشنید کجا به گوش ناشنوا ، این فسانه میگیرد
زبس که نام تو را به شعر سروده ام حالا سراغ یاد تورا از غزلهای عاشقانه میگیرد
به شهرعشق وقتی سفرمیکنم،با خیالاتم به شهر شاد خیالم غم آشیانه می گیرد
کویر تشنه ی ذوقم دوباره بارانی است بیا که آتش شعرم به لب زبانه می گیرد
محققا زباده های پیاپی سرم به دردآمد که ذره ذره وجودم تورا نشانه میگیرد…