نزار در یکی از محلههای قدیمی شهر دمشق سوریه به دنیا آمد.
هنگامی که ۱۵ ساله بود خواهر ۲۵ سالهاش به علت مخالفتش با ازدواج با مردی که به او تحمیل شده بود، اقدام به خودکشی نمود. در حین مراسم خاکسپاری خواهرش وی تصمیم گرفت که با شرایط اجتماعی که او آن را مسبب قتل خواهرش میدانست بجنگد.
نزار قبانی دانشآموخته دانشگاه دمشق بود. وی به زبان های فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد.
هنگامی که از او پرسیده میشد که آیا او یک انقلابی است، در پاسخ میگفت: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من میخواهم که آن را آزاد کنم. من میخواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.»
بخشهایی از اشعار نزار قبانی تاکنون به فارسی ترجمه و منتشر شدهاست. ، ، یغما گلرویی ، رضا طاهری ، و احمد پوری مترجمانی هستند که تاکنون نسبت به ترجمهٔ بخشی از آثار نزار به فارسی اقدام کردهاند. همسر اوسرانجام درجلوی به دلیل بمبی که در ماشینش گذاشته شده بود، کشته شد
عشق پشت چراغ قرمز نمیماند!
اندیشیدن ممنوع!
چراغ، قرمز است..
سخن گفتن ممنوع!
چراغ، قرمز است..
بحث پیرامون علم دین و
صرف و نحو و
شعر و نثر، ممنوع!
اندیشه منفور است و زشت و ناپسند!